آذرخش جملات قصار و زیبا

آذرخش جملات قصار و زیبا

آذرخش "جملات بزرگان" ما را به خود می آورد و تاثیرات "سخنان آموزنده" و "جملات زیبای فلسفی" بر روح و روان ما بسیار زیاد است
آذرخش جملات قصار و زیبا

آذرخش جملات قصار و زیبا

آذرخش "جملات بزرگان" ما را به خود می آورد و تاثیرات "سخنان آموزنده" و "جملات زیبای فلسفی" بر روح و روان ما بسیار زیاد است

آیا موسیقی ایرانی " علمی " است؟(استاد محمد رضا لطفی) قسمت آخر

حدود صد سال است که موسیقی دانان از فرنگ بر گشته از علم موسیقی صحبت می کنند.طرح اولیه ی این طرز تفکر – که موسیقی اروپایی علمی است و موسیقی ایرانی علمی نیست – با تاسیس دسته ی موزیک نظامی در مدرسه دارالفنون (دوران ناصرالدین شاه) شروع شد و با آمدن لومر فرانسوی و تربیت شاگردان موسیقی و به دنبالش سالار معزز رئیس موزیک ارتش این طرز تلقی به میان گروه های کوچک روشنفکری و اهل موسیقی نفوذ کرد.

بخش موسیقی نظام دارالفنون با فرستادن افرادی مانند" حسین خان هنگ آفرین " شاگرد میرزا عبدالله به فرانسه برای آموزش موسیقی نظام به این طرز نگرش کمک کرد تا جایی که اسم حسین خان هنگ آفرین به

"حسین خان ر " معروف شد که علت آن زدن ساز ویولن بود که به اجبار افراد موسیقی نظام باید می نواختند.

این مختصر نشان می دهد که چگونه این " تز" {یعنی موسیقی ایرانی علمی نیست}(انگار که تا آن دوره نبوده؟!) ورد زبان بیشتر موسیقی دانان ایرانی شد و تا به آن جا کشیده شد که اساتید بنام موسیقی ملی ایران مانند میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی(پدران موسیقی جدی ایرانی) به خاطر علمی نبودن موسیقی شان مسخره می شوند و حتی این زمزمه آغاز می شود که کسانی که نت موسیقی فرنگی نمی دانند نباید موسیقی ایرانی تدریس کنند.

به دنبال همین باور غلط بود که به هنگام تصدی " سالار معزز پسر" در هنرستان عالی موسیقی سازهای ایرانی در انبار ضبط شد و عذر چند معلم آن را نیز خواستند!!

علم- موسیقی یک کشور را علمی یا غیر علمی نمی کند بلکه آن را مورد مطالعه قرار می دهد و سپس قوانین آن را می یابد و به صورت یک نظریه مدون در اختیار دولت یا محققین قرار می دهد. اگر نتیجه ی این تحقیقات با عمل موسیقی منطبق باشد و با همه ی سازها و محتوای موسیقی ایرانی(که انتخاب شده است تا علم روی آن تحقیق کند) منطبق شود می تواند ادعا کند که علم آن موسیقی را یافته است.

حال سوال نگارنده این است که : چرا موسیقی ایرانی علمی نیست و موسیقی فرنگی علمی است؟ و چرا معماری ایران علمی نیست( بنا به گفته ی طیفی از اهل اندیشه) و معماری اروپا علمی است؟ و باز چرا نظریه صفی الدین ارموی و عبدالقادر مراغی و فارابی علمی نیست و موسیقی تدوین شده اروپاییان علمی است؟مگر نه این است که اگر قوانین و قواعد یک پدیده را مورد بررسی قرار دهیم و نتایج آن را حاصل نماییم یک پدیده ی علمی می شود؟

موسیقی علمی ایران که این همه دوستان در طی صد سال در اشاره به آن کنایه ها زده اند به چه نوع موسیقی اطلاق می شود؟ آیا موسیقی ایرانی چون محققین ما در مورد آن کم تر تحقیق کرده اند غیر علمی مانده؟! آیا به ناچار باید تعریف آنها را در مورد خودمان بپذیریم؟

شاید هم موسیقی غربی علمی باشد چرا که بیش تر موسیقی دانان کنونی به ناچار آن را فرا گرفته اند. اگر موسیقی دانان ما برای موسیقی ایرانی ارزش کمتری قائل هستند چرا از علم و علمی بودن یا نبودن بهانه می اورند؟ درست مثل این است که بگوییم بسم الله خان چون با علوم موسیقی غرب آشنایی ندارد علم موسیقی ندارد. می دانید که هندیان علم خودشان را دارند و با زبان علمی خودشان سخن می گویند و قوانین موسیقی خودشان را از این طریق به شاگردان انتقال می دهند.اما برای معرفی نظری از خط بین المللی استفاده می کنند و ما هم باید از آن استفاده کنیم. حال زمان آن رسیده است که دیگر ارزش یابی های غلطی را که در گذشته به ما تحمیل شده اند کنار بگذاریم و باز موسیقی ایران زمین را دچار این الفلظ فرنگی که تعاریف خودش را دارد نکنیم.

روزگاری به خاطر عدم درک درست از علم و فرخنگ ملی بلایی بر سر ما آمد که هنوز داریم خسارت آن را می دهیم.امروزه دیگر موسیقی دانان به نت خوانی و نظریه موسیقی غربی تا حدود زیادی آشنا هستند و به همین دلیل است که دیگر حنای این گونه سخن ها رنگی ندارد." بر خلاف دوران وزیری " متاسفانه بعضی از دوستان ما نیز که وارد این بازی مثلا علمی شده اند هنوز درک درستی از علم ندارند و کمان می کنند که موسیقی علمی یعنی فقط هارمونی و کنترپوان و ارکستراسیون! نه دوستان! موسیقی تنها این نیست. موسیقی های دنیا همه با ارزش اند. حال دیگر نمی شود آقای کسایی و یا هزاران دانشجوی موسیقی ایرانی را به دلیل ندانستن نت یا نظریه موسیقی غربی در بست نفی کرد. کاری که نزدیک به صد سال با دست یازی به یک کتاب نظریه کوچک(که بیش تر موسیقی نوازان امروزی آن را می دانند) به تحقیر موسیقی ایرانی پرداخت که راهیان آن برای حفظ و حراست و رشدش خون دلها خورده اند. آیا جای تاسف نیست که علم علم موسیقی غربی را این گونه بر پیکره ی موسیقی ملتی فرود آورند؟ غم انگیز است که کتاب موسیقی الکبیر فارابی در دانشگاه تل آویو اسراییل تدریس می شود و به زبان انگلیسی و فرانسه ترجمه می گردد اما در ایران موسیقی دانان ما ( جز شادروان دکتر مهدی برکشلی ) حتی این کتاب را تنها به دلیل اینکه به زبان عربی بوده نمی توانند درک کنند. نگارنده همواره مانند خیلی از جوانان ایرانی غبطه خورده است که چرا وقتی نظریه غربی را در هنرستان موسیقی ملی فرا می گرفته به دلیل نبودن حتی یک استاد در این زمینه نتوانسته نظریه نظری پردازان ایرانی را هم فرا بگیرد. عمر ما که در این زمینه به بطالت گذشت. اما امیدواریم دانشجویان جدید محیطی درست تر برای آموزش فرهنگ ایران زمین بیابند.

شاید در آینده ای نه چندان دور محققانی پیدا شوند که موسیقی ایرانی و تئوری های آن را بهز و قابل استفاده تر نمایند تا شاید آ هنگ سازان ما نیز که بیش تر از نظریه غرب متاثر هستند به راه های نوینی دست یابند که تکرار مکررات نباشد.

منبع : کتاب سال شیدا ( مجموعه مقالات موسیقی " محمد رضا لطفی") سال اول

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد